
دکتر ابراهیم فیاض:در سفر اندونزي،در جمع تحصيلكردگان دانشگاه، كسي به من گفت اخيرا كتابي خوانده مبني بر اين كه سال 2012 سال جنگ جهاني آخرالزمان است و سبب آن هم اين است كه فلسطينيهاي ميخواهند جهان را به جنگ بكشانند و دنيا مجبور است با آنها بجنگد. و آن جنگ نهايي در خاورميانه به وقوع ميپيوندد. همه مردم جهان درگير و مورد تهديد هستند. مقدمه آن هم با يك فيلم 2012 شروع شده است
مقدمه آن هم با يك فيلم 2012 شروع شده است تا بهصورت رواني، افكار عمومي را براي جنگ نهايي در 2012 آماده كنند. اين جنگ در منطقهاي به نام آرماگدون (عربي آن اِرمجدون است) كه در 15 كيلومتري مرز لبنان در فلسطين اشغالي يا اسراييل واقع شده است، به وقوع ميپيوندد؛ يعني همان جنگي كه وعده داده شده است. بهعبارت ديگر، جنگ معلوم است، مكانش معلوم است، سيستم توليدش معلوم است و حتي در ارباب حلقهها هم بحث را مطرح كردهاند.
آنچه در اين بحث حائز اهميت است، اينكه آيا اين همه يك تقدير است يا يك سياستگزاري؟ بحث اساسي ما در اينجا مشخص كردن همين است. اگر كسي اين را تقدير بداند؛ بايد بداند تقدير خدا، شدني است و هيچكس نميتواند از وقوع آن جلوگيري كند؛ و هركس با خدا بجنگد شكست ميخورد. زمانيكه خوابگزار فرعون گفت همه پسرها را بايد بكشيد، فرعون تمام پسران بنياسراييل را كشت تا آنكه موسي به دنيا آمد و در كاخ خود فرعون بزرگ شد و نهايتا فرعون بهدست همو نابود شد. يعني اگر خدا تقديري را بنا گذاشته باشد، دشمنش در كاخ خود فرعون بزرگ خواهد شد و او را نابود خواهد كرد. داستان اسراييل هم همينطور است. دشمن اسراييل در كشور خودش بزرگ خواهد شد و او را نابود خواهد كرد و حتي نظام اقتصاد جهاني مبتني بر يهود و صهيونيسم جهاني را هم از بين خواهد برد؛ و نظام فرهنگي اي نيز كه بر آن بنا كردهاند به همين سرنوشت دچار خواهد شد. نظام فرهنگي صهيونيسم يعني همان گلوباليزيشن كه بد ترجمه شده است و هرگز ترجمهاش جهاني شدن نيست، بلكه كروي ساختن زمين و بهصورت كره آموزشي در آوردن زمين است؛ يك كره دستآموز كه بشود در آن كاملا دخالت كرد. همه نابود خواهد شد. اما آنچه بهعنوان تفكر غالب در جهان حكمفرماست، اين نيست. بنابراين آنان تقدير را قبول ندارند. تفكر حاكم، نشأت گرفته از افكار فراماسونري است.
پس فراماسونري امروز بهعنوان مغز يك حركت جديد عمل ميكند. يعني ميتواند با حركتهاي معنوي، خدا را مقهور كند آن هم دم صبح! و ميتواند در تقدير خدايي و قضاي الهي دخالت كند و اين بزرگترين كاربردش است. همه اين عرفانهاي مجازي كه امروز مشاهده ميشود، عرفانهاي فرقهاي، همه ساختار فراماسونري دارند. تمام شيطانپرستي هم ساختار فراماسونري دارد. همه از فراماسونري منشعب ميشوند و شاخههاي آن هستند براي آنكه جهان را بهوسيله همين عرفانها شكل دهند تا بتوانند دنيا را تغيير دهند و در كار خدا دخالت كرده و خدا را مقهور كنند. شيطانپرستي و كليساي شيطاني و ساير مباحث همه بر اين مبناست، كه ميشود با خدا مبارزه كرد و خدا را مغلوب ساخت و اين آقا بالا سر را از بين برد. همان كاري كه در گذشته با كليسا كردند و خداي كليسا را مقهور كردند و مباحث ماترياليستي را به وجود آوردند. حالا دوباره دارند اين مباحث را دنبال ميكنند. بنابراين اين فراماسونري است كه در دنيا به جنگ خدا ميرود و تقدير و قضاي الهي را عوض ميكند؛ اين بزرگترين بحث تئوريكش است.
حال اينكه چه كار خواهد كرد بحث مهم ديگري است كه در آن از فقاهتي عرفاني استفاده ميكند كه غالبا ريشه در مسيحيت دارند. يعني نميتواند از خود يهود كه كاملا عقلاني است، استفاده كند مخصوصا فقهش. از طرف ديگر هم يهود تنها حدودا نيمدرصد جمعيت جهان را داراست بنابراين نميتواند جنگ جهاني آينده را به راه بيندازد. بلكه بايد جنگي مثل جنگ صليبي راه بيندازد و مسيحيت را در مقابل اسلام قرار دهد و در جايي مثل بيتالمقدس كشت و كشتار به راه بيندازد. و اگر موفق نشد به سبك مغولها عمل كند. (مغولها به جهان اسلام حمله كردند و تا پاي بيتالمقدس آمده و جهان اسلام را نابود كردند.) پس به سبك آنها عمل ميكند، با يك حمله صليبي. اين قصه بارها در تاريخ تكرار شده است. پس بهسراغ فرقههاي مسيحيت خواهد رفت، چون آنها توان جنگيدن دارند. با وجود انحرافات عرفاني و فرقهاي كه دارند ميتوانند به جهان اسلام حمله كنند و همين را الان از عرفانيترين قسمت جهان مسيحيت يعني ارتدوكس روسيه شروع كردهاند. يعني بحثهايي كه روسها هماكنون مبدع آن هستند براي بهدست آودن صحنه جهاني. اگر با آمريكا همراهي كنند، ميتوانند سهميه جهانيشان را در قدرتطلبيشان به دست آورند. آمريكا نيز الان در حال تحريك آنهاست تا در مقابل خاورميانه بايستد. مثل قصهاي كه اخيرا در ايران رخ داد و رييسجمهوريهاي سه كشور برزيل و تركيه و ايران سعي كردند قدرت جهاني جديدي تشكيل دهند. اينجا بود كه روسيه بهشدت پرخاش كرد و به كمك آمريكا رفت و مقابل اين حركت ايستاد تا مبادا منطقهاي ايجاد شود غير از منطقهاي كه آنها بتوانند بر سرش چانه بزنند.
پس جنگ آينده، جنگ اسلام و مسيحيت و مسيحيت عرفاني و اسلام با يهوديسم جهاني در خاورميانه است، براي بهدست آوردن صحنه جهاني. البته اين ساختاري است كه آنها بهشدت دنبالش هستند و هر حركتي را كه توسط ديگران انجام شود، بهشدت سركوب ميكنند. پس جنگ خواهد شد بر سر يك جهاني كه هرمي است، جهاني كه از بالا تا پايين واقع شده است، بالاي هرم يك چشم است كه چشم دجال است. در فراماسونري هم همين چشم وجود دارد؛ نمادش را هم در آمريكا، در واشنگتن و جاهاي ديگر ساخته
منبع: سایت دانشکده صدا و سیما قم
نظرات شما عزیزان: